بيانيه معلمان کامياران در حمايت از فرزاد کمانگر

پنج شنبه 13 دسامبر 2007, بوسيله ى اردوان

فعالان حقوق بشر در ايران:

به نام قلم و آزادي

اگر چه در کشور ما ، کار جمعي و گروهي دشوار است . اما اين بار ما فرهنگيان وفعالان فرهنگي کامياران ، مي خواهيم از انساني بگوئيم و بنويسيم که خود را فداي کار جمعي نمود و هميشه سعي داشت ، فرهنگيان و فعالان عرصه فرهنگ و ادب را جمع نمايد .

فرزاد کمانگر از مؤسسان و فعالان تأثير گذار انجمن صنفي معلمان کامياران بود . در تجمع ها ، و ساير فعاليتهاي اين انجمن بسيار کوشا و از خود گذشته بود . بيشتر از آن به همراه چند نفر از دوستان خودش انجمن ئاسک را براي فعاليتهاي زيست محيطي و دفاع از سبز انديشيدن و سبز زيستن پايه ريزي نموده بود . فرزاد از پايه گذاران نشريه فرهنگي ، ادبي ، علمي رويان بود که اگر چه نشريه اي داخلي براي آموزش و پرورش کامياران بود . اما بسيار زود توانست در ميان دل بسياري ازخانواده هاي اين منطقه و فراتر از آن جابگيرد . و همه اينها ناشي از تلاشي صادقانه بود که فرزاد هم بخشي بسيار موثر در آن بود . اگر چه همين تلاشهاي صادقانه و عدم وابستگي باعث بسته شدن نشريه و انجمن صنفي معلمان شد . اما او هيچگاه از تلاش و کوشش براي کار گروهي دست برنداشت .فرزاد دلي سوخته و بياني صريح و قلمي راستگو داشت و براستي او يکي از فعالان جدي و مؤثر عرصه فعاليتهاي مدني ، فرهنگي و صنفي کامياران بود . در کار و فعاليت خستگي را نمي شناخت ؛ عاشق کار بود . اگر چه کمتر کسي با او همدل و همراه بود ، اما هيچگاه نا اميد نمي شد . آرام و قرار نداشت تا بلکه بتواند جامعه را به آرام و قرار واقعي برساند .

شب و روز را به فراموشي سپرده بود . زندگي عادي را کنار نهاده بود . نه مالي ، نه زميني نه پولي ، هيچي را براي خود نمي خواست . زيرا خود را وقف خانواده و از همه مهمتر جامعه اش کرده بود.زباني سرخ و صريح داشت و همين باعث گرفتاريش شد .

فرزاد مادر را در حد پرستش دوست داشت . هم مادر خويش هم مام ميهن خاک پاک کردستان اين مادر بي کس. اين مادري که هميشه مي گفت : « داعيه دار زياد دارد ، اما فرزند دلسوخته و دلسوز کم.» او تنهايي و بيماري مادر خويش را فداي تنهايي و بيماري مام ميهن کرد . فرزاد تفکري را دوست داشت زيرا آن تفکر را مي شناخت و سعي در گسترش آن داشت . اما هيچگاه به تفکر و گروهي ديگر توهين و بي حرمتي روا نمي داشت. زيرا فعاليت خويش را در انسانيت ، آزادي و دموکراسي خلاصه کرده بود .

فرزاد متعهد و صادق بود به افکارش به ملتش و همين باعث شد که در شرايط سخت و امنيتي جامعه پنهان کاري نداشته باشد . بيان ، قلم و رفتارش ساده و صميمي و صريح و بي پرده بود . ترس و واهمه نداشت . زمان را تنيده بود . ثابت قدم و فداکار بود . انرژي غير قابل تصوري داشت . اهل شعار نبود ، شعور را سرلوحه کار و زندگيش کرده بود. شلوغ بود اما شلوغ کاري نمي کرد . اهل عمل و پراکتيک بود . اگر چه گاهاً مواضع صريح و شفاف او باعث مي شد ، عده اي او را برنتابند. حتي با او نا مهران و به مجادله پردازند. اما زمان نشان داد که او عاشقي دلسوخته و کم نظير است و هدف نهايش آزادي انسان و کردستان بود .

فرزاد ۱۴ سال غم معلم و معلم بودن را داشت . اگر چه خود معلمي راستين بود . اما هميشه به وضع موجود در ميان معلمان و نظام آموزشي ايران نقدهايي جدي داشت . هميشه از ترس ، فعال نبودن ، و کم کاري اجتماعي معلمان مي ناليد . مي گفت : « ما معلمان نبايد دچار روزمرگي و يأس شويم . ما بايد با مطالعه و کار و فعاليت جامعه را نيز به حرکت واداريم . »

او هم مثل بسياري از ما غم نان داشت . اما غم انسان بودن نگذاشت سکوت اختيار کند .

حال ما جمعي از معلمان و فعالان فرهنگي کامياران اينک بعد از ۱۷ ماه که از بازداشت فرزادکمانگر مي گذرد و هنوز دادگاهي نشده و بلاتکليف است . بدون هيچ ملاحضه کاري سياسي و گروهي فقط بخاطر انسان بودن ، راستي و صداقت فرزاد از کار بدستان و مسئولان مي خواهيم که هر چه سريعتر وي را از بلاتکليفي به در آورده ما و خانواده اش را از نگراني به در آورند و اين خواسته اي انساني و بر حق است . که ما از مسئولان و کار بدستان داريم .

جمعي از فرهنگيان وفعالان فرهنگي شهرستان کامياران