داستان سه پری دریائی
 

سه دختر یک روز به کنار دریا رفتند تا شنا کنند. دخترها در آب شنا می کردند که یک دفعه توی آب گم شدند. یکی از دخترها یک لامپ جادوئی در آب پیدا کرد. دخترها می توانستند هر کدام یک آرزو از لامپ جادوئی بکنند. دختر اول آرزو کرد که در خانه می بود و یک دفعه خودش را در خانه دید.
دختر دوم هم آرزو کرد که در خانه بود و با سگش بازی می کرد. آرزوی او هم برآورده شد. حالا دیگر دختر سوم تنها شده بود. او از تنهائی می ترسید.
او نمی دانست چه کار باید بکند.وپیش خود فکر کرد که اگر دوستانم پیش من بودند خیلی خوب بود و می توانستند به من کمک کنند.
یک دفعه دید آن دو دختر پیش او برگشته اند و حالا دیگر نمی توانستند از لامپ جادوئی آرزوئی داشته باشند. آن سه دختر تنها در دریا ماندند و پری دریائی شدند. حالا دیگر آنها به دیگران در آب کمک می کنند تا به خانه هایشان برسند.

داستان از آیدا ساکتی کلاس پنجم از مدرسه الودال در شهر هوربی
آموزگار فرید شرف الدین