از   :     خسرو گلسرخی   سرود پيوستن    
بايد كه دستهاى خسته بياسايند
بايد كه سفره رنگين
بايد كه خنده و آينده جاى اشك بگيرد
بايد كه دوست بداريم ياران
بايد بهار
در چشم كودكان جاده رى
سبزو شكفته و شاداب
بايد بهار را بشناسند
بايد جواديه سر پل بنا شود
پل
. اين شانه هاى ما

بايد كه رنج را بشناسيم
وقتى كه دختر رحمان
. كه از يك تب دوساعته می ميرد

. بايد كه دوست بداريم ياران
بايد كه قلب ما
. سرود و پرچم ما باشد
 
  بايد كه دوست بداريم ياران
فريادهاى ما اگرچه رسا نيست
. بايد يكى شود
بايد كه چون خزر بخروشيم
بايد كه تپيدن هر قلب
! اينك سرود
بايد كه سرخى هر خون
! اينك پرچم
بايد كه قلب ما
. سرود و پرچم ما باشد
بايد كه دوست بداريم ياران
در هر سپيده البرز نزديكتر شويم
. بايد يكى شويم
... اينان هراسشان ز يگانگى ماست
بايد كه سر كشد طليعه خاور از چشمهاى ما
بايد كه لوت تشنه
ميزبان خزر باشد
بايد كوير فقر از چشمه هاى شمالى
. بى نصيب نماند