دخترك خنده كنان گفت كه چیست راز این حلقه زر راز این حلقه كه انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است ببر
|
|
راز این حلقه كه در چهره او این همه تابش و رخشندگی است مرد حیران شد و گفت : حلقه خوشبختی است، حلقه زندگی است
همه گفتند: مبارك باشد دخترك گفت : دریغا كه مرا باز در معنی آن شك باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر دید در نقش فروزنده او روزهایی كه به امید وفای شوهر بهدر رفته، هدر زن پریشان شد و نالید كه وای وای این حلقه كه در چهره او باز هم تابش و رخشندگی است حلقه بردگی و بندگی است نوشته : فروغ فرخزاد
تهران ـ بهار 1324
|
|
اين شعر در انتقاد به پدرانی که دختران خردسال خود را شوهر می دادند نوشته شده است . |
|